لحظه
ها می گذرد
با تو که هستم گذرد
عاشقی با همه ی خوب و بدش می گذرد
لحظه ها
ی گذرنده
همگی خاطره ای بیش نبود
و درون دل من جز عاشقی هیچ نبود
من تو
را می خواهم
ای که در رویایی
با لباسی آبی
با صدایت انگار تن عاشق تو می
لرزد
در دل همهمه ی ثانیه ها
عقربه می رقصد
ساعتی بگذشته
با تمام
فریاد
قلب من می گوید : من تو را از امید همگان می خواهم
از خدای بی کسان می
خواهم
ازاهورای دل سوته دلان می خواهم
از خدا می خواهم
*********************
می خواهم کمی دورتر از شما سوت بزنم
بگو
قطار بایستد
بگو
در ماه ترین ایستگاه زمین بماند
بماند
سوت بکشد ، بماند دیر برود
بماند
سوت بکشد ، برود دور شود
بگو
قطار بایستد
دارم
آرزو می کنم
می
خواهم از همین بین راه
از
همین جای هیچ کس نیست
کمی
از کناره ی دنیا راه بروم
از
جاده های تنها
که
مردان بسیاری را گم کرد
مردانی
که در محرم ترین ساعات عشق گریستند
و
صدایشان در هیچ قلبی نپیچید
می
خواهم سوت بزنم ، بمانم
زود
بروم ، سوت بزنم ، دور شوم
کمی
از این همه صندلی های پر دود
کمی
از این همه چشم و عینک های سیاه
می
خواهم کمی دورتر از شما سوت بزنم
می
خواهم در ماه ترین ایستگاه زمین
در
محرم ترین ساعات ماه
گریه
کنم
می
خواهم کمی دورتر از شما
کمی
نزدیک تر به ماه
بمیرم
***********************
چقدر سخته تو
چشمای کسی که قلبتو بهش دادی و به جاش یه زخم همیشگی به دلت داده ، زل بزنی و به
جای اینکه لبریز از نفرت بشی حس کنی هنوزم دیوونشی و دوستش داری چقدر سخته که دلت
بخواد سرتو باز به دیواری تکیه بدی که یه بار زیر آوار غرورش همه ی وجودت له شده
چقدر سخته که تو خیالاتت ساعت ها باهاش حرف بزنی ولی وقتی دیدیش هیچی جز سلام نتونی
بگی چقدر سخته که وقتی پشتت بهشه دونه های اشک گونه تو خیس کنه اما مجبور باشی
بخندی تا نفهمه هنوز...
**********************
به
زیر باران می روم و هم نوا با گریه ی اسمان می گریم تا کسی اشک های مرا نبیند. به
زیر باران می روم و فریاد می زنم تا صدای فریادم با فریاد اسمان یکی شود.به زیر
باران می روم تا ناله های دلم با ناله های باد یکی شود و کسی شاهد شکستن روح خسته
ام نباشد
کلمات کلیدی: